سلام دوستان من ٢٩ سالمه..الان كه دارم اينو مينوسيم طپش قلب دارم از بس فكره منفي دارم..من به شدت فكر ميكنم زشتم..صورتم لاغر شده و خط دارم..با پسر عمه ي مادرم به قصده ازدواج در ارتباطم ايران نيست ايشون منو ٣ سال پيش ديدن ولي از طريقه فاميل ما ٤ ماه هست با هم در ارتباطيم..توي اين سه سال من خيلي لاغر شدم و ميترسم براي ماهه ديگه كه اين اقا بياين براي مراسم منو از نزديك ببين بخوره توي ذوقش..البته ما از طريقه عكس و ويديو كال در ارتباطيم..هر شب كارم شده گريه و ارزوي مرگ..ميخام برم تزريق چربي صورت..خانوادم ميگن اگه خراب شد دمه مراسمت ميخاي چه كار كني؟؟؟اين اقا خودشون خيلي معمولين و ميگه من از قيافه هاي استخوني و گونه دار ميپسندم و تو هموني كه من ميخام..پيشه خودم ميگم بزار بياد از نزديك ببينه ميفهمه من زشتم..و ولم ميكنه و ابروم ميره توي فاميل..خواهرش هم ايران نيست و من عكساشونو ميبينم خيلي معمولين ولي من از خودم توقع دارم خيلي خوب باشم وسواس دارم فك كنم..اينقدر توي اين فكرام كه اصلا ذوق ندارم بياد و دلهره دارم..توي روي كسي نگاه نميكنم چون مطمعنم همه ميگن زشتم از يه زاويه فقط عكس ميگيرم..خيلي تحته فشارم و بعضي وقتها فكره خودكشي هم ميكنم..و ميگم اون حيفه بزار بره زنه خوشگل بگيره..وقتي فك ميكنم اگه ازدواج كرديم توي خونه باش باشم همه تصورم اينه من نميتونم توي صورتش كنارش باشم و من بايد خودمو قايم كنم...فقط ميدونم اين افكار و حساسيتا داره هر روز بدترم ميكنه اوايل اين مدل نبودم..فك ميكنم ميره با يكي خيلي خوشگلتره من كه از ديدنش لذت ببره..نه من...خيلي ناراحتم و ه روز ايينه دستمه و عيبامو ميبينم و ميگم من لياقت خوشبختي دوست داشته شدن ندارم...كمكم كنيد